عقده های خود را به اسم عقیده حاج قاسم مطرح نکنید! / حساب او از خیلی ها جداست
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۲۶۵۰۲
شهدا و رزمندگان مخلص دفاع مقدس، خاطراتشان را نمی گفتند و از کار و کارنامه عملی خود سخنی به میان نمی آوردند." تحفظ" می کردند تا شائبه" ریا" پیش نیاید. حالا برخی ها - که بیشترین فاصله اخلاقی را با آنان دارند- خود را مثل واگن های روی "ریل" جلو می کشند و حرف هایی می گویند که فقط سایز دهان خودشان است و بوی برخاسته از کلمات هم اذیتشان نمی کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مردم خوب به یاد دارند این گفته او را که " همان دختر کمحجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست." برای دفاع از حقوق او هم تمام قد می ایستاد. این بزرگترین توهین به حاج قاسم است که برخی ها عقیده های پر عقده خود را به نام او بیان کنند. او دفاع از همه را وظیفه خود می دانست بی آنکه منتی داشته باشد و مزدی بخواهد. "سرباز" بود. کدام سرباز را می توان سراغ گرفت که مثل این صاحبان پندارهای مغشوش و شیوه یاجوج و ماجوج سخن بگوید؟ سرباز، آماده نثار سر و ایثار جان است بی آنکه طلبکاری کند. حاج قاسم سلیمانی هم نماد تام و تمام سربازی در تراز انقلاب و اسلام بود. در آخر هم وصیت کرد روی قبرش فقط بنویسند "سرباز" تا کسی نتواند به نام او بار روی دوش مردم بگذارد و "سربار" شود. تفاوت سلیمانی با برخی ها در همین یک نقطه بود و خدا می داند جهانی در همین یک نقطه، فاصله است. این را هم مردم به خوبی درک می کنند. حضور همگانی در تشییع جنازه شهید، قاب تمام نمایی است از این درک کامل و محبت دوطرفه.
بگذریم، خیلی حرف ها را ناشنیده باید گذاشت و برخی را حیف است نگاه آدم به دیدنشان آلوده شود. این را همه می دانیم که در مکتب سلیمانی، همه مردم صاحب احترامند. حاج قاسم را در مکتب او و در کلام طاهر او باید شناخت. برخی کلمات ناپالوده و بسیار آلوده را نباید به حساب او گذاشت که او را حساب از خیلی ها جداست. حساب او پاکِ پاک است. از محاسبه نیز او را نه تنها باکی نیست که پاکی می افزاید. نگاه و کلام او نیز ارزش افزاست. حاج قاسم فرزند" تراز" انقلاب اسلامی است. هرکس مثل او رفتار می کند، انقلابی است. هرکه به نام او مسیر عکس او را در پیش گیرد نسبتی با "انقلابِ سلیمانی پرور" ندارد.
2323
کد خبر 1690550منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: روزنامه جمهوری اسلامی شهید سپهبد قاسم سلیمانی روزنامه نگاری حاج قاسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۲۶۵۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روز خلیج فارس با شهنواز
از راست اسدالله، قبصه چی که جز لج و لجبازی با ما دیدبانها بلد نبود، وقتی بالای دیدگاه بودیم و ازش درخواست شلیک روی دشمن میکردیم، میگفت: باز این فرعونها صبحونه شون را تو بهترین هتل دنیا خوردند رفتن بالا فکر میکنن ما قبضه چی ها نوکر و بردشون هستیم و تو این گرما دست به سینه دستوراتشون، وقتی هم اولین شلیک کردی بعد فرمایشاتشون تازه شروع میشه حالا شلیک بعدی پنجاه تا بالا بیست به راست
دومی از راست پرویزه که به خاطر کفتراش تو جنگ مونده و هشت سال ماند و ماند و هشت بار مجروح شد یکبار شش گلوله تیربار، یک بارش سیوشش تا ترکش، یکبار دیگه چشم راستش و یکبار هم که
روی تخت بیمارستان جنگی با آن خونریزی شدید و قطع نشدنی رگ بین دو پا میگفت: دیگه به من نگید پرویز بگید پروین
و جراحش غش کرده بود از خنده
و بعد اون سمت چپی استاد شهنواز، آقا قاسم مسئول و پدر ما کوچولو بسیجیهای مقر اسکله هشت که از همان روزهای اول جنگی با رفیقش حسین لدن (مادر همون بچهها) وقتی فهمیدن بعثیها، تو جاده خروجی شهر آبادان مینیبوس و اتوبوس و سواری مردم بیگناه را میگیرند و هرکس ریش داره را پیاده و به اسارت برده و یا اعدام صحرایی میکنند قسم خوردند تا آبادان از محاصره در نیاد ریششون رو نزنند و ریششان بلند شد و بلند شد و بلند شد تا آنکه شانسشون زد و محاصره شهر یک سال نشده شکسته شد وگرنه حالا حالاها هرسال رکورد جدیدتر ریششون تو کتاب رکوردهای گینس جابجا و قیافه هردویشون هم طوری ثبت میشد که تا حالا اینقدر گمنام نمونند
ولی یک سال کمتری بعد، قاسم با برادر کوچکترش رضا که همسن من بود تو مرحله سوم عملیات خرمشهر با هم مجروح شدند و قاسم داغان و مجروح روز آزادی خرمشهر و وسط غریو شادی مردم تو خیابونا بود که ننه قاسم نتوست تحمل کنه و زد زیر گریه و خبر شهادت رضا را وسط شادی اون همه مردم به قاسمش داد
این عکس را امیر گرفت، که با هم مهماتهای خمپاره اسدالله را میدزدیم و بعد به خودش میدادیم که برامون شلیک کنه
برای همایون شهنواز آشنایی با این بچهها اون روز تو دهنه خلیجفارس طوری بود که انگار همرزمهای رییسعلی دلواری رو پیدا کرده
بهر حال برای من روز خلیجفارس با تمام جغرافیای داخل و بیرون این عکس
همگی از اینجور آدمها هستند و بس
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901792